
در روزهای اخیر گفتوگوی بهمن بابازاده با مارتیک قرهخانیان، خواننده و آهنگساز مشهور ایرانی مقیم آمریکا، موجی از بحث و واکنش را در جامعه موسیقی و میان کاربران شبکههای اجتماعی برانگیخت. مارتیک در این مصاحبه از دلتنگی شدید خود برای ایران و زادگاهش آبادان سخن گفت و تأکید کرد که در صورت فراهم شدن شرایط، حاضر است دعوت مقامات جمهوری اسلامی برای بازگشت به کشور را بپذیرد.
این سخنان در شرایطی مطرح میشود که برخی مقامات جمهوری اسلامی بارها ایرانیان خارج از کشور را به مهاجرت معکوس و بازگشت به وطن دعوت کردهاند. هدف از این سیاست، استفاده از سرمایههای مالی، علمی و معنوی ایرانیان مقیم خارج برای توسعه داخلی عنوان میشود.
بازتاب در شبکههای اجتماعی
پس از انتشار این گفتوگو، کاربران در فضای مجازی واکنشهای متناقضی نشان دادند:
- حامیان بازگشت: برخی مخاطبان از تصمیم مارتیک استقبال کرده و آن را نشانهای از علاقه عمیق هنرمندان مهاجر به ریشههای فرهنگی خود دانستند.
- منتقدان: گروهی دیگر این موضع را «مصالحه با شرایط سخت هنری و اجتماعی ایران» ارزیابی کرده و آن را تصمیمی پرهزینه برای یک هنرمند مستقل خواندند.
- نگاه نوستالژیک: عدهای نیز فارغ از سیاست، با اشاره به محبوبیت آثار مارتیک در دهههای گذشته، ابراز امیدواری کردند که حضور او بتواند بخشی از فضای موسیقی پاپ ایران را زندهتر کند.
جایگاه مارتیک در موسیقی ایران
مارتیک که از دهه ۱۳۵۰ با آثارش شناخته شد، در سالهای پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و فعالیت هنری خود را در آنجا ادامه داد. صدای خاص و قطعات احساسی او باعث شد نسلهای مختلف ایرانیان داخل و خارج کشور همچنان با موسیقی او ارتباط برقرار کنند.
تحلیل – به گزارش پایگاه تحلیلی چشمانداز
اظهارات اخیر مارتیک را میتوان در دو بُعد بررسی کرد:
- بعد فرهنگی و اجتماعی: بازگشت احتمالی او میتواند پیامدهای نمادین برای جامعه موسیقی داشته باشد. از یک سو، مخاطبان قدیمی با نوستالژی همراه میشوند و از سوی دیگر، مرزهای محدودیت برای هنرمندان بازگشتی به چالش کشیده خواهد شد.
- بعد سیاسی و مهاجرتی: اگر روند مهاجرت معکوس جدیتر دنبال شود، حضور چهرههایی مانند مارتیک میتواند به عنوان الگویی تبلیغاتی از سوی حاکمیت استفاده شود. در مقابل، بیاعتمادی بخشی از جامعه مهاجران به وعدههای رسمی ممکن است مانع این جریان گردد.
به نظر میرسد در صورت بازگشت مارتیک، او با انتظارات سنگین اجتماعی و احتمالاً چالشهای قانونی و هنری مواجه خواهد شد. اما همین موضوع نیز نشان میدهد که بحث مهاجرت معکوس نه تنها اقتصادی، بلکه به شدت فرهنگی و هویتی است.