
گاهی پیش میآید که در زندگی احساس گیجی و سردرگمی کنیم. با وجود اینکه میدانیم چه چیزهایی را در زندگی نمیخواهیم، اما آنچه میخواهیم نیز مشخص و شفاف نیست. احساس نارضایتی میکنیم، اما نمیدانیم چه چیز یا چه موقعیتی ما را راضی و خوشحال میکند.
در چنین شرایطی، بعضیها راهحلهای زودبازده یا کوتاهمدت را ترجیح میدهند و با سرگرم کردن خود، فراموش میکنند که تا چه اندازه از شرایط فعلیشان ناراضی و خسته هستند. آنها تلاش میکنند پوچی عمیقی را که در درون احساس میکنند، با هیاهوی بیرون پر کنند.
اما گروهی دیگر میدانند که این موقعیت، فرصتی مناسب برای بازنگری زندگیشان است. آنها مسیر پیمودهشده را مرور میکنند، شور و اشتیاقشان را جستوجو میکنند و ارزشها و اهدافشان را مورد بررسی قرار میدهند. کوچینگ یا مربیگری زندگی به ما میآموزد که داشتن یک چشمانداز روشن، چه اندازه در پیشبرد اهدافمان مؤثر است، تمرکز ما را افزایش میدهد، امکان غلبه بر موانع را بالا میبرد و در پیمودن مسیرهای دشوار، انعطافپذیری ما را بیشتر میکند.
چشمانداز به زندگی ما جهت میدهد و دید کلی میبخشد تا بر اساس آن، اهداف و مقاصد خود را به واقعیت تبدیل کنیم و جایگاه فعلیمان در زندگی را درک کنیم. چشمانداز، هدفها را روشن و زندگی را سادهتر و معنادارتر میسازد. همچنین بر تصمیمات ما اثر میگذارد و سبک زندگیمان را شکل میدهد.
یکی دیگر از مواردی که با داشتن چشمانداز تغییر میکند، دایره دوستان و همنشینان است. غالباً مردم جذب افرادی میشوند که بینشی منظم و مشخص دارند. معمولاً با افرادی که نمیدانند در زندگی به کجا میروند، معاشرت نمیکنیم. از سوی دیگر، وقتی چشمانداز خود را میشناسیم، بهتدریج از کسانی که با مسیر ما همسو نیستند فاصله میگیریم و خود را با کسانی که با اهداف ما هماهنگ هستند همسو میکنیم.
زمانی که صرف پیگیری چشمانداز میکنیم، نشان میدهد تا چه اندازه برای ما اهمیت دارد. برای برخی، گذراندن وقت بستگی به افرادی دارد که به آنها علاقهمند هستند یا به میزان لذتبخشی یک موقعیت. برای برخی دیگر، تنها یک فعالیت برای پر کردن وقت و جلوگیری از بیحوصلگی است. اما برای کسی که چشمانداز روشنی دارد، زمان بسیار ارزشمند است و آن را آگاهانه صرف میکند. او با ذهنآگاهی بررسی میکند که کارهایی که انجام میدهد، تا چه اندازه در راستای ارزشها و اهدافش است.
یکی دیگر از کارکردهای چشمانداز، شکل دادن عادتهای ما است. فهرست کارهای روزانه ما بر اساس چشماندازمان تنظیم میشود و به ما نشان میدهد چه اقداماتی را انجام دهیم تا به مرور به عادت تبدیل شود. برای مثال، کسی که چشماندازش داشتن سبک زندگی سالم است، در ابتدا ممکن است مراقبت از رژیم غذایی، پیادهروی منظم و حفظ ارتباط با دوستان برایش دشوار باشد، اما با استمرار، همه اینها به عادات منظم تبدیل میشوند.
داشتن چشمانداز روشن، انتظارات را نیز مشخص میکند. وقتی میدانیم چه رفتارهایی از ما سر میزند، میتوان انتظار داشت مسیر زندگیمان به چه سمت و سویی برود. این موضوع حتی بر انتظارات ما از دیگران هم تأثیر میگذارد. مثلاً وقتی چشمانداز ما داشتن زندگی باثبات و آرام است، معمولاً انتخابهای پرریسک نمیکنیم و اهداف نامشخص یا غیرمعمول نداریم. همچنین، وقتی میپذیریم که خودمان مسئول تعیین مسیر زندگیمان هستیم و باید برای رسیدن به خواستههایمان تلاش کنیم، از اطرافیان انتظار غیرواقعی نداریم و منتظر کمکهای بیقید و شرط یا امدادهای غیبی نمیمانیم.
انتخاب چشمانداز مشخص، به زندگی ما معنا میبخشد. کسی که بر اساس آرمانها و آرزوهایش مسیر زندگی را برنامهریزی کرده، بهندرت دچار احساس پوچی یا ناامیدی میشود. اگر زمانی خسته یا دلزده شود، همان اهداف و آرزوها او را سرپا نگه میدارند و اگر اشتباهی مرتکب شود، مسئولیت انتخابهایش را میپذیرد و آنها را اصلاح میکند.
داشتن چشمانداز در زندگی مستلزم یک عنصر اساسی است: اشتیاق. چشمانداز، تصویری روشن و الهامبخش از آیندهای دستیافتنی است. چشمانداز و اشتیاق با هم ترکیب میشوند تا انرژی و تعهد لازم برای تحقق رویاهایمان را ایجاد کنند. این دو، ما را تشویق میکنند که با هیجان و امید به آینده نگاه کنیم و هیچگاه از رشد و شکوفایی در زندگی دست نکشیم.